دکتر فرزین

وبلاگ دانشجویان مترجمی مجتمع آموزش عالی جهرم

دکتر فرزین

وبلاگ دانشجویان مترجمی مجتمع آموزش عالی جهرم

عجب صبری خدا دارد How patient God is

عجب صبری خدا دارد !


اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان


جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدیگر ویرانه می کردم.


عجب صبری خدا دارد ! 

How patient God is! If I were Him , Just at the very first moment When I would see cruelty of this unconscionable creature , I would destroy the whole world with all its glory and ugliness. 

 

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان دیگری

پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم

عجب صبری خدا دارد ! 

How patient God is! If I were Him, when I would see someone naked and trembling, but the other one dressed in a hundred colorful clothes, I would invert the earth and the sky drunkenly 

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم که در همسایه صد ها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم

نخستین نعره مستانه را آن دم بر لب پیمانه می کردم

عجب صبری خدا دارد !

How patient God is! If I were Him, when there are hundreds of hungry people in neighborhood and I saw some carousers busy with wining and dining, I would quell the first drunken yell. 

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد

بی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه آواره و دیوانه می کردم .

عجب صبری خدا دارد ! 

How patient God is! If I were Him, just for the sake of a homeless and destitute Majnun , I would render homeless and make insane thousands coquettish Leili in alleys. 

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سرا پای وجود بیوفا معشوق را پروانه می کردم .

عجب صبری خدا دارد ! 

How patient God is! If I were Him, I would burn unfaithful beloved thoroughly around the burning candle of the heart of wayward lovers

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم به عرش کبریایی با همه صبر خدایی تا که می دیدم عزیزی

نابجا ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد

گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه می کردم .

عجب صبری خدا دارد !

 

How patient God is! If I were Him, in divine empyrean, with all divine patience, I would invert the rotation of the earth drunkenly as soon as I saw an oppressor treating an indigent with contempt

 

عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم؟ همین بهتر که او خود جای خود بنشسته

و تاب تماشای تمام زشتکتریهای این مخلوق را دارد وگرنه من به جای او چو بودم

یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل فرزانه می کردم !

" عجب صبری خدا دارد

 

How patient God is! Why should I be in His shoes? He had better be in His own place so that He tolerates the wickedness of His creatures.

Otherwise , If I were Him even  for a while I wouldn’t make peace fairly with the ignorant and wise. How patient God is! How patient God is! 

 

Translated by: Ali Taghinezhad

فرازی از دعای کمیل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

اللّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الّتی تَهتِکُ العِصَمَ

خدایا ببخش آن گناهانی را که پرده عصمتم را می‏درد

O Allah! Forgive me for those sins, which destroy the infallibilities.

اللّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنوبَ الّتی تُنزِلُ النِّقَمَ

خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من کیفر عذاب نازل می‏کند

O Allah! Forgive me for those sins, which bring down retributions.

اللَّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ

خدایا ببخش آن گناهانی را که در نعمتت را به روی من می‏بندد

O Allah! Forgive me for those sins, which restrain graces.

اللَّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاءَ

خدایا ببخش آن گناهانی را که مانع قبول دعاهایم می‏شود

O Allah! Forgive me for those sins, which restrain supplication.

اللَّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ البَلاءَ

خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من بلا می‏فرستد

O Allah! Forgive me for those sins, which bring the woes.

اللَّهُمَّ اغْفِر لِیَ کُلَّ ذَنْبٍ أذْنَبتُهُ وَکُلَّ خَطیئَةٍ أخْطَأتُها

خدایا هر گناهی که مرتکب شده‏ام و هر خطایی از من سر زده همه را ببخش

O Allah! Forgive me for every sin. I have committed and every error I have made.

اللَّهُمَّ إنَّی أَتَقَرَّبُ إلَیکَ بِذِکرِکَ وَأسْتَشْفِعُ بِکَ إلی نَفْسِکَ

ای خدا من به یاد تو بسوی تو تقرب می‏جویم و تو را سوی تو شفیع می‏آورم‏

O Allah! I approach You, through remembrance of You; and I seek intercession from You with Yourself;

وَأسْألُکَ بِجودِکَ أنْ تُدْنِیَنی مِنْ قُربِکَ وَأنْ تُوزِعَنی شُکْرَکَ وَأنْ تُلْهِمَنی ذِکْرَکَ

و از درگاه جود و کرمت مسئلت می‏کنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازی و شکر و سپاست را به من بیاموزی و ذکر و توجه حضرتت را بر من الهام کنی

I beg You through Your Munificence, to bring me nearer to Your Proximity; and provide me with gratitude to You; and inspire me with Your Remembrance.

 

Ali Taghinezhad

بودن یا نبودن؟

بودن یا نبودن : بحث در این است: آیا عقل را شایسته تر اینکه مدام از منجیق و تیر دوران

جفا پیشه ستم بردن , و یا بر روی یک دریا مصایب  تیغ آهختن , و از راه خلاف ایام آنها

را سر آوردن؟ بمردن خواب رفتن بس; و بتوانیم اگر گفتن که با یک خفتن تنها همه آلام

قلبی و هزاران لطمه و زجر طبیعی را جسم ما دچارش هست پایان میتوان دادن, چنین انجام

را باید به اخلاص آرزو کردن. بمردن; خواب رفتن; خواب رفتن; یحتمل هم  خواب دیدن!

ها, همین اشکال کار ماست زیرا اینکه در آن خواب مرگ و بعد از آن کز چنبر این گیرودار

بی بقا فارغ شویم آنکه چه رویا ها پدید آید همین باید تامل را بر انگیزد: همین پروا بلایا را

طویل العمر میسازد و گر نه کیست کوتن در دهد در طعن و طنز دهر و آزار ستمگر, وهن

اهل کبر و رنج خفت از معشوق و سر گرداندن قانون تجریهای دیوانی و خواریها که دایم

مستعدان صبور از هر فرومایه همی بینند اینها جمله در حالی که هر آنی بنوک دشنه ای

عریان حساب سخویش را صافی توان کردن؟ کدامین کس بخواهد این همه بار گران بردن,

عرق ریزان و نالان زیر ثقل عمر سر کردن جز آنکه خوف از چیزی پس از مرگ (آن

زمین کشف ناکرده که هرگز هیچ سالک از کرانش بر نمیگیرد.) همانا عزم را حیران و

خاطر را بر می انگیزد که در هر آفت و شری که می بینیم تاب آورده, بیهوده به دامان

بلیاتی جز از اینها که واقف نیستیم از حال آنها خویشتن را در نیندازیم ؟ بدین آیین شعور و

معرفت ما جمله را نامرد میسازد, بدین سان,  پوشش اندیشه و سودا صفای صبغه اصلی

همت را به رو زردی مبدل سازد و نیات والا و گران سنگ از همین پروا ز مجری منحرف

گردیده از نام " عمل"  محروم میمانند.

(پرده سوم – صحنه یکم- سطرهای 90-56 هملت شاهکار بی نظیر ویلیام  

 شکیسپیر) 

 

 

برای دانلود کتابهای انگلیسی و فارسی به وبلاگ زیر مراجعه کنید: 

www.ali-taghinezhad.blogfa.com 

To be or not to be ( By William Shakespeare, the greatest Englis

Hamlet

To be or not to be , that is the question:

Whether ,tis nobler in the mind to suffer

The slings and arrows of outrageous fortune,

Or to take arms against a sea of tronbles

And by opposing end them. To die – to sleep,

No more; and by a sleepto say we end

The heart-ache and the thousand natural shocks

That flesh is heir to: ,tis a consummation

Devoutly to be wish ,d. To die ,to sleep;

To sleep, perchance to dream – ay ,there,s the rub:

For in that sleepof death what dreams may come,

When we have shuffled off this mortal coil,

Must give us pause – there ,s the respect

That makes calamity of so long life

For who would bear the whips and scorns of time

Th ,oppressor ,s wrong ,the pound man , contumely,

 

Selected by: Ali Taghinezhad